عذر تقصیر دارم از همه دوستان از اینکه نبودم بخاطر دل شکسته آبجی کوچیک راهی حرم زیبای آقا شدیم شب 23قدر روبروی گنبد طلا نشسته بودیم از توی راه گریه امانم نمی داد آبجی میگفت تو آسمان آدم احساس میکنه به خدا نزدیکتر وقتی رسیدم هتل رفتیم برای زیارت چشمم که به بارگاه ملکوتی آقا افتاد گفتم آقا آخه این ته تا قاری ما حرفم و خوردم گفتم شکرت رسول الله شکرت حسین شکرت خدا شکرت شکرت شکرت .
شب برای مراسم رفتیم حرم جای همتون را خالی کردم همه را به اسم یاد کردم یه منتظر ،زهرا ،پرستو،خادم ،محسن ،بیقرار خودم ،مرد آبادانی،حنا،سفیر فکه،سیده ،باران ،علمدار، ترکش ولگرد ،گفتم خدایا به حق دل شکسته آبجی کوچیک که آوردمش دلشو بند بزنی تقدیر دوستانم را با شهادت قرار بده آمین یا رب العالمین.
جمعه بعد راهپیمایی رفتم سر مزار حسین براتون ازش نوشته بودم وقتی سر مزار حاضر شدم براش از چیزایی گفتم از کسایی شکایت کردم که شکایتشون را برای هیچکس دلم نمی امد بگم چون میدونم خدا خیلی زود جواب من را میده پس برای حسین گفتم اولش برام سخت بود ولی انگار خودشم دوست داشت بشنوه پس راحتر گفتم آنم فقط گوش میکرد نمیدونم دلش برام تنگ شده بود که یهو به سرم زد دوباره برم سر مزارش دلتنگی غریبی داشتم داشتم خفه میشدم وقتی رفتم آروم گرفتم خدایا ازت ممنونم که مرگ حسین را با شهادت قرار دادی خدایا ریز ریز اشکای زینب آبم میکنه چرا بغضش نمیشکنه خدایا میدونم تو مراقبشی پس خیالم راحت یعنی به تو مطمئنم به تو .
خداوندا غریبان شعر آزادی ندانند
غریبان معنی بازی ندانند
خداوندا غریبان را تو دریاب
بکن قلب غریبان را کمی شاد.